مدیر محصول یا مالک‌ محصول؟

فهرست مطالب

مدیر محصول کیست؟

مدیر محصول (Product Manager) کسی است که مسئول موفقیت یک محصول است و اطمینان می‌دهد که محصولی که تولید می‌شود، نیازهای مشتریان را برآورده می‌کند و اهداف کسب‌وکار را به دست می‌آورد. به زبان ساده، مدیر محصول فردی است که در تقاطع مشتری، کسب‌وکار و تیم فنی قرار دارد و باید میان این سه ضلع هماهنگی ایجاد کند.

تاریخچه عنوان شغلی مدیر محصول

عنوان شغلی “مدیریت محصول” (Product Management) اولین بار در دهه ۱۹۳۰ میلادی توسط شرکت Procter & Gamble (P&G) معرفی شد. این شرکت در صنعت کالاهای مصرفی فعالیت داشت و در آن زمان با چالش‌های بازاریابی و توزیع محصولات خود مواجه بود.

در سال ۱۹۳۱، یکی از مدیران P&G به نام نیل مک‌اِلروی (Neil McElroy) یادداشتی نوشت که پیشنهاد کرد باید افرادی خاص برای هر محصول مسئول باشند و آنها به‌طور کامل بر استراتژی، تولید، بازاریابی و موفقیت محصول نظارت کنند. این یادداشت، مفهوم «مدیر برند» (Brand Manager) را معرفی کرد که بعدها تکامل یافت و به نقش “مدیر محصول” تبدیل شد.

با توجه به تعاریف بالا، مدیر محصول عنوان شغلی (Job Title) است که به فرد در سازمان داده می‌شود و معمولاً در چارت سازمانی و قرارداد کاری مشخص می‌شود. این جایگاه شغلی باید هماهنگی میان مشتری، کسب‌وکار و تیم فنی را به عهده بگیرد.

مالک محصول کیست؟

مالک محصول (Product Owner) نقشی کلیدی در چارچوب مدیریت پروژه‌های اسکرام (Scrum) و اجایل (Agile) دارد. وظیفه اصلی آن اطمینان از تحویل محصولی است که نیازهای مشتری و اهداف کسب‌وکار را برآورده می‌کند. مالک محصول به عنوان پلی بین ذی‌نفعان (مانند مشتریان و مدیران ارشد) و تیم توسعه عمل می‌کند و مسئولیت تعیین اولویت‌ها، مدیریت بک‌لاگ محصول (Product Backlog) و اطمینان از درک صحیح نیازمندی‌ها توسط تیم توسعه را بر عهده دارد.

سایت رسمی اسکرام در تعریف مالک محصول اینگونه این نقش را توضیح می‌دهد:

The Product Owner owns the product vision. They play a crucial role in guiding the rest of the Scrum Team toward a shared understanding of the product’s value, purpose, goals and direction. A professional Product Owner uses both agile product management and Scrum skills to fulfill their responsibilities:

  • Product Owners use agile product management skills and techniques to manage the product lifecycle and its long-term business objectives. Examples include: market research and competitive analysis; product strategy; product roadmapping; acting as the voice of the customer; engaging with stakeholders; maximizing revenue and return on investment; product launch; and product retirement.

  • Product Owners Scrum and the elements of the Scrum framework to deliver on their vision of the product. For example: applying empiricism and experimentation for product and value discovery; crafting concrete, actionable and measurable Product Goals to provide focus for the Scrum Team; and using strong backlog management techniques to help communicate steps toward the Product Goal.

آیا نقش مالک محصول و مدیر محصول با یکدیگر متفاوت هستند؟

اگر بخواهیم به صورت عمومی به این سوال پاسخ دهیم، عنوانی که به عنوان یک جایگاه شغلی پذیرفته می‌شود، مدیر محصول است. اما در صنعت توسعه نرم‌افزار، با توجه به فراگیر شدن رویکرد Agile و شکل‌گیری چارچوب‌های مختلف برای این رویکرد، نقش‌های متفاوتی نیز به وجود آمده است. نقش مالک محصول از چارچوب اسکرام وارد این صنعت شده و بیشتر به عنوان یک نقش شناخته می‌شود تا یک جایگاه شغلی.

اشتباهات رایج در مورد نقش مدیر محصول و مالک محصول

یکی از اشتباهات رایج در مورد تفاوت‌های این دو نقش اشاره به حدود اختیار هر کدام در حوزه استراتژی محصول است. همانطور که در تعریف نقش مالک محصول توسط سایت رسمی اسکرام اشاره شده است، مالک محصول چشم‌انداز محصول را تعیین می‌کند و باید از مهارت‌های یک مدیر محصول برای مشخص کردن استراتژی محصول استفاده کند.

مانیفست چابک را فراموش نکنیم

اولین ارزشی که در بیانیه توسعه نرم‌افزار چابک به آن اشاره می‌شود، “افراد و تعاملات بالاتر از فرآیندها و ابزارها” است. پس فارغ از اینکه تفاوت مالک محصول و مدیر محصول چیست، باید به خاطر بسپاریم که نیاز به بهبود و ارتقای تعامل بین افراد و تیم خود داریم و باید فردی را در تیم داشته باشیم که وکیل مدافع کاربر باشد و با شناخت دقیق نیازهای کاربر و کسب‌وکار، کمک کند تا ارزش مناسب را به کاربر نهایی دلیور کنیم.

تصمیم نهایی در خصوص اینکه آیا این دو نقش با یکدیگر متفاوت هستند یا نه، به عهده شما است. فقط باید در نظر بگیرید که چارچوب‌ها و تفکر‌های مختلف نقش یک ابزار را دارند تا در نهایت شما را در دستیابی به هدف اصلی‌تان یاری کنند. پس هدف استفاده از ابزارها نیست.